جدول جو
جدول جو

معنی آیینه پیل - جستجوی لغت در جدول جو

آیینه پیل
(نَ / نِ یِ)
آینۀ پیل:
ز آیینۀ پیل و هندی درای
خروش و نوا رفته تا دور جای.
شمسی (یوسف و زلیخا).
ز آیینۀ پیل و زنگ شتر
صدف را شبه رست بر جای در.
نظامی.
شغبهای آیینۀ پیل مست
همه شانه بر پشت پیلان گسست.
نظامی.
و رجوع به آینۀ پیل شود
لغت نامه دهخدا
آیینه پیل
((~ء))
طبل یا دهل بزرگ که آن را بر پیل می نواختند، جرس و زنگی که بر پیل می آویختند
تصویری از آیینه پیل
تصویر آیینه پیل
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آیینه تال
تصویر آیینه تال
آیینۀ چینی، آیینه ای که از قطعۀ آهن یا فولاد صیقل شده می ساخته اند، آیینۀ حلبی، آیینۀ رومی، آیینۀ رویین
فرهنگ فارسی عمید
(یِ نَ / نِ یِ)
دهل یا طبل بزرگ که آن را بر پیل مینواخته اند. و بعضی گفته اند جرس و درای و زنگ است که بر پیل آویزند:
از ابر پیل سازم و از باد پیلوان
وز بانگ رعد آینۀ پیل بی شمار.
منوچهری.
چون بلشکرگه او آینه بر پیل زنند
شاه افریقیه را جامه فرو نیل زنند.
منوچهری.
فروغ آینۀ پیل تو بروز نبرد
برون برد ز عذار قمر غبار کلف.
بدر چاچی.
و رجوع به آیینۀ پیل شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ یِ)
آیینۀ تل. آیینۀ حلبی. آیینۀ رویین
لغت نامه دهخدا
(رُ بَ دَ / دِ)
آیینه افروز
لغت نامه دهخدا
تصویری از آیینه پیرا
تصویر آیینه پیرا
آنکه آیینه روشن کند روشنگر صیقل آینه افروز
فرهنگ لغت هوشیار